از میان دلهایم

ساخت وبلاگ
من چه کنم خب ؟! امروز به این نتیجه رسیدم که خیلی احتمالش کمه که منو بخاد. یا طرفش من باشم. یا هرچی. و دیدم دارم لبخند میزنم و میگم که ریدم به این زندگی که عاشقیت توش همیشه به کیره خر میره. درسته. کیییر خر. همش بگاییه خب.  طبیعی شده برام انگار. اینکه کلن درست نشه چیزی. ولی ته دلم ناراحت میشم. دلم میخاد بزنم به جاده و بیخیال ناراحتیا بشم. راه فرار خوبی رو کشف کردم. جاده. بری و به یه نقطه خیره بشی تا یادت بره کی دوست نداره. یادت بره کی نمیخادت. یادت بره که . اخ.   چه خوشگله این خطه. از میان دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 37 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

عکسشو دیدم. یهو با خودم گفتم چقد وحشیانه دلم میخاد که بتونم بغلش کنم. و بعد دیدم که این بغل کردن چقد چیز ساده ای هست ولی برای من چقد بزرگه. و چقدر دور از دسترس. و فهمیدم که چقد چیز هایی که غیر ممکن میدونیم چیز های ساده ای هستن. و صد البته سخت‌به‌دست‌آمدنی. مگه چقد سخته که یکیو بغل کنی ؟! ولی اونی که دوسش داری رو نمیتونی بغل کنی. ولی چقد حس خوبی هست اونی که دوسش داری رو بغل کنی. فک کردم منو نگاه کنه و اروم باشه و اونم بخاد من بغلش کنم. چقد همه چی به شکل غیرقابل باوری قشنگ میشه. نه ؟! از میان دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 36 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

این نوشته انقد بی‌ادبی بود که پاک شد. البته الان حالم بهتره. اونجا خیلی نا امید بودم. الان نمیدونم امید دارم یا نه. امید که ندارم. ینی به اینده الان امید دارم ولی به تو ندارم :)) انقد که دووووووووری!

 

ولی خب بیا نزدیک تر یکم تا بهتر شم.

از میان دلهایم...
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 9 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

مدتی بود که هیچی نمینوشتم. ننوشتن خیلی راحت یک دلیل داره. از اینکه به تخمته. و من ناراحتم. ازینکه به تخممه. ازین که میبینم اون چیزایی که میخام انقد ازم دورن که دیگه بیخیالشون میشم. و خیلی راحت میتونم سر بخورم تو اون مسیری از زندگی که تهش هیچی نیست و با اساس و بیس به تخمم بودن اداره میشه. خب چرا اینطوری تا میشه با من ؟ :(

از میان دلهایم...
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 21 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

خب. این مسافرتم تموم شد. خیلی چیزا به دست اوردم. یه سری تجربه. از اینکه چطوری ماشینو هواگیری کنیم بگیر تا اینکه تا زمانی که همه ادمای مسافر پولشونو ندادن شروع به سفر نکنیم که اینطوری تو پاچه من نره بگا برم پول کیر خریدنم نداشته باشم. ولی چیز مهم تری که حس دارم میکنم اینه که میخام تنها باشم. میخام هیچ دوستی نداشته باشم. از وقتی رفت دیگه انگار هیچی برا از دست دادن ندارم. دنبال عشقم ولی انگار بیخیالشم. خسته ام. نمیدونم چیکار دارم میکنم. میرم سفر که ول کنم که عوض شم ولی باز شب که میشه همه چی برمیگرده. انگار همه لذتا گذرا هستن. هیچی برام موندنی نیست. هر لحظه میتو از میان دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 26 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

چرا میخام به خودم ریاضت بدم؟ چرا میخام از همه چی ببرم؟ من به چی اعتقاد دارم؟ اگه اعتقاد دارم پس چرا میخام مشروب بخورم؟ باید همه چیزمو کات کنم؟ احساس چی میشه؟ تا کی میتونم بشاشم به هرچی تو دلم و ذهنم بوده؟ و اگه اینو میخام. ایا واقعن میخامش؟ خسته شدم :(

از میان دلهایم...
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 12 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08

دارم میترکم دیگه از این همه حجم فکرای تو سرم. به ظاهر هیچی نیست ولی هرچی داره بیشتر میگذره فکر تو بیشتر میاد تو سرم. بابا یکسال گذشت! چرا ادم نمیشم‌!؟ بیشتر حتا. نمیدونم. چرا عادت نمیکنم به نبودنت ؟! چرا اینطوری ام من؟! چرا با هیچی اروم نمیگیرم ؟! باز قراره بیام تهران اونجا دهنم گاییده میشه انقد تو هر خیابون و هر جا فک میکنم تو داری نگام میکنی. من بدجوری مریضت شدم. به معنای کلمه مریضت شدم و دارم دیوونه میشم از بس به تو فکر میکنم. هنوز توی تمام فکرام تو هستی. ینی تو هم همینطوری ای نسبت به من !؟ یا فقد من دیوونم ؟! اصن کی دیوونس !؟ من تو من تو من تو من تو من تو ما ؟ از میان دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت از میان دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : san-thoughtsa بازدید : 93 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:08